امروز یه چیز خیلی خوب یاد گرفتم امروز یه روانشناس حرف های خیلی خوبی میزد. من همیشه فکر میکردم اگه ازدواج باشه مشکل غریزی افراد هم حل میشه. ولی این روانشناس چیز دیگه ای میگفت.
می گفت ازدواج بیش از اینکه راه حل باشه یک راه درمان هست. و همه ی راه حل نیست.
ما باید بتونیم خودمون رو کنترل کنیم یا از راههایی که غریزه ی ج . ن . س . ی رو تحریک می کنه دوری کنیم. یارو همه اش میره تصاویر مبتذل نگاه میکنه یا توی خیابون به ناموس مردم نگاه بد میکنه .مثل این می مونه که یه نفر که تشنه هست همه اش بشینه به لیوان آب نگاه کنه یا به اون فکر کنه. اگه یه نفر که خیلی تشنه باشه ، اگه ازدواج هم بکنه بازم میره دنبال اینجور مسائل . یه دختر یا پسری که 18 سالش هست و یه سری رفتارهایی داره و میگن ازدواج کنه خوب میشه،اینطور نیست اون به بلوغ ج.ن. س . ی رسیده ولی به بلوغ فکری و عقلی نرسیده.
به نظر من اونی که دلش میخواد از فساد و فحشا دوری کنه نیازی نیست حتما بره دنبال دعا و نماز و ... اونی که اراده نداره حالا هر چی هم دعا کنه بازم نمیتونه مشکل خودش رو حل کنه نه تنها در این مورد بلکه در همه ی موارد. از تو حرکت از خدا برکت. من حالا فهمیدم تصمیم اصلی توی زندگی ازدواج نیست . مهمتر از اون چیز دیگه است. که باید براش تلاش کرد. این نظر منه که میگم . به نظرم خدمت به خلق خدا و آموختن علم و یاددادنش از همه چی مهم تره. بدم میاد وقتی می بینم خیلی از پسرا دنبال اینن که برن خدمت و برگردن برن سر کار و بعد فقط ازدواج کنن و چهار تا بچه داشته باشن و یه زندگی معمولی. دخترا هم منتظر باشن یکی بیاد سراغشون و ازدواج کنند تموم شه بره. زندگی همه اش همین نیست زندگی به همینا محدود نیست زندگی بزرگتر و گسترده تر از این حرف هاست. این همه بحث و این همه مسئله پیرامون ما هست که ازدواج یه چیز کوچیکشه!!!
بارک الله بارک الله آقامحمدرضا حرفاتون خیلی عالیه و وبلاگتون خیلی جالب من خیلی خوشم اومد با آرزوی موفقیت روزافزون